شب خوابیدی رو تختت..
هی غلت می خوری!!
بعد گوشیو برمیداری و مینویسی:
" خوابم نمیبره"
سرد میشی...
بغض میکنی...
میبینی هیچ کسی رو نداری ک این رو واسش بفرستی..
تنهــــــایی سخته
خیلی...
شب خوابیدی رو تختت..
هی غلت می خوری!!
بعد گوشیو برمیداری و مینویسی:
" خوابم نمیبره"
سرد میشی...
بغض میکنی...
میبینی هیچ کسی رو نداری ک این رو واسش بفرستی..
تنهــــــایی سخته
خیلی...
دﺳﺘﺎﻧﺖ ،
ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﻡ !...
ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ
ﭘــﺮﺍﻧﺘـﺰ ( ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ِ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ)
A
جوابم نکن مردم از نا امیدی
شاید عاشقم شی خدا روچی دیدی
خیال کن جواب منودادی اما
عزیزم جواب خدا رو چی می دی
همین جوری اشکام سرازیر میشن
دیگه از خودم اختیاری ندارم
من از عشق چیزی نمی خوام به جزتو
ولی از تو هیچ انتظاری ندارم
صبوریم کمه بی قراریم زیاده
چقدر بی قرارم من صاف وساده
عزیزم چقدر سخته دل کندن از تو
عزیزم چقدر تلخه کام من از تو
نزار زندگیم راحت از هم بپاشه
جوابم نکن مردم از بی جوابی
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم
به خوابم بیا پیش از اینکه بخوابی
شب از نیمه های زمستون گذشته
به خوابم بیا پیش از اینکه بمیرم
اگه پا به خوابم گذاشتی عزیزم
یه چیزی بگو بلکه آروم بگیرم
مــن فقــط
دیــوانـه ی آن لحــظه ام…
که قــــلبت…
زیــــر ســـرم
دسـت و پـــا بزند....
آهاے همیشگے ترینم
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم...
من تو را نمی سرایم !..
تو ...
خودت در واژه ها می نشینی ..!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر را بیدار می کنی !!
امشب خیلی شب بدی بود ... با 5 نفر دعوام شد استخوان گونه سمت چپم شکست نزدیک به 100 تا مشت و لقت هم خوردم تمام بدنم کبود شده ... البته منم تا اونجایی که تونستم زدم ولی حریفشون نشدم...واسه 5 تاشون دارم ...1 ماه دیگه یکی یکی حسابشون رو میرسونم
حالم بده :(
عشقم هم هر روز یه بامبول در میاره واسه جدایی الان از نظر جسمی و روحی و روانی داغونم ....
الان با گریه از خواب بیدار شدم...
ظهر خسته بودم خوابیدم < خواب دیدم با عشقم داریم از سفر شمال برمیگردیم جاده کوهستانی بود قرار بود پایین جاده / واسه همیشه از عشقم جدا بشم اینقدر واسم سخت بود که تو راه بد رانندگی میکردم که هر دومون کشته بشیم ...ولی باز قلبم اجازه نداد
پایین جاده رسیدیم و از قسمت کوهستانی گذشتیم/// دیگه از ماشین امدیم بیرون یه در شیشه ای بود تو یه چاله. که آزاده میخواست بره اونطرف در شیشه ای /اونجا یه جای دیگه بود یه شهر دیگه... خلاصه بغلش کردم رفتیم پایین یه جا که کسی نبینه مارو
روسریش رو زدم کنار صورتش آفتاب سوخته شده بود چند تا جوش هم زده بود ولی اصلا واسم مهم نبود تازه میگفتم قشنگتر شدی که ناراحت نباشه / دلم نمیخواست آزاده تنهام بزاره بهش التماس میکردم که نره ...ولی دلش پیشم نبود ...صورتشو بوس میکردم ...ولی خسته شده بود با لحن تند گفت ولم کن میخوام برم ...همین که اینو گفت با اشک از اونجا اومدم بیرون حتی خداحافظی هم نکردم اینقد جداییش سخت بود که از ترس از خواب پریدم
دیدم تو بیداری هم دارم اشک میریزم و ناراحتم ...دست چشام زدم دیدم واقعیه ....
دلم گرفته ...خیلی خیلی خیلی
خیلی بده اینقد عاشق باشی ولی هیشکی تورو نفهمه ....................... کاش میشد عشقمو ببینم ...اس ام اس هم نمیشه بهش بدم
نمیدونم چیکار کنم
گاهی تنهایی یعنی خیلی ها در حدت نیستن
خیلی دلم گرفته
وقتی دلت گرفته وقتی بغضت تو گلوت میترکه...
وقتی که نمیتونی داشته باشیش...
کسی که بهش وابسته بودی
کسی که دوسش داشتی
کسی که حست بهت میگفت با همه فرق میکنه
کسی که دنیات بود
چیکار میکنید !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من سه نقطه میگذارم...
دوباره خزون اومد نم نم بارون ميزنه تو صورتم
بوي خاکو نم کوچه ميگه هنوز ديوونتم
رعدو برق فهميده انگار زندگيم شده غم انگيز
دستاي کي رو گرفتي زير باروناي پاييز
ميخوام اينجا با تو باشم زير بارونا دوباره
عشق اونی نیست که میتونی باهاش باشی , عشق اونه که نمیتونی بدون اون باشی ...
بﻌﻀﮯ ﻫﺎ ﺭُﻭ ﺑﺎﯾَﺪ ﺍَﺯ ﺗﻮ ﺭُﻭﯾﺎﺕْ ﺑــِڪِﺸﮯ ﺑﯿﺮﻭﻥْ
ﻣُﺤڪَﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ڪُﻨﮯ،
ﺑَﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩَﺭِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ :
ﺁﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮﺍ ﻭﺍﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـ
حسرت یک بوسه بر لبهای نازت نفس مرا به شماره انداخته و بغض گاهی
مسخره ام میکند و من
آمدن لبهایت را تا نفس آخرم میشمارم ...
یک ..
دو ...
سه ..
...
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادرپسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد! |
تو کافه های شلوغ گوش دادن به صدات چه لذتی داره
تو خلوت کوچه گرفتن دستات چه لذتی داره
بازم اجازه بده بهت سلام کنم
نگو باهام قهری
با اینکه میدونم
تو بی اجازه ترین
عاشق این شهری
تو غربت خونه جز من دیوونه کی غصه تورو خورد
شبای تنهایی بدون لالایی چجوری خوابت برد
آخ که چه دلگیره هوای من بی تو
چقدر نفس گیره قدم زدن بی تو
ﻋﺸــــــﻖ ...ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد ...ﻧــــﻪ زیبایــــی ...و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ....ﻓﻘـــــــــــﻂ " ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ " ﻣﯿﺨــــــــﻮﺍﺩ ...
ﺗﺎﮐــــــــﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨــــﻢ : ﺁﺩﺩﺩددﺩﺩﻡ ...!
جانم به لبم میرسد وقتی تو بر خلاف میل باطنی ات میگویی دوستم نداری. . .
و منتظر میشوی تا با عصبانیت خاص خودم بگویم بخوای نخوای مال خودمی !
میترسم از اینکه
یه روزی یه جایی،من
خیلی دور از تو،
شب و روز در آغوش یک غریبه
بیقرارت باشم
و بعد از هربار هم آغوشی به یاد آغوشت
بی صدا گریه کنم
تعداد صفحات : 8
2 نشانگر موس
!--حباب--!!